رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از آوریل, ۲۰۱۵
لە نەبوونت دا خۆم دووپات دەکەمەوە! مەگەر رووناکیت چڕۆیەک بدات ئەوە ئەمنم لە نەبوون دا، خۆم وەبەر کزەی سەرمای بیانی داوە مەگەر شێعرێک، ووشەکانی لە نەبوون رزگار بکات (( من خویشتن اسیر کمند نظر شدم ))
گفت حتا زمانی که نیستی، هستی. مگر می‌شود آدم یادش برود که هستی؟ فقط بدیش این است که آدم با خودش لج می‌کند، پای یک چیزی می‌ایستد که بعدها نمی‌تواند تاوانش را بپردارد؛ می‌گوید نیستی، و با صدای تو فکر می‌کند، با چشم‌های تو می‌بیند، با دست‌های تو تنش را نوازش می‌کند، و با ناخن‌های تو کتفش را می‌خاراند. هستی تو جزو زندگیش می‌شود، بی آن که باشی. و این درد تا آخر عمر باهات هست.  آدم با همین دروغ بزرگ خودش را می‌کشد و می‌برد. کجا؟ (عباس معروفی)